درباره وبلاگ


فرصتی برای مشاهدۀ دوردست نزدیک
آخرین مطالب
پيوندها


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 12
بازدید هفته : 52
بازدید ماه : 131
بازدید کل : 184530
تعداد مطالب : 63
تعداد نظرات : 54
تعداد آنلاین : 1

به سوی یگانگی
مکانی برای مشاهده دوردست نزدیک




پیش از این، حدود یکسال پیش، مطلبی را به شما هدیه کردم که به نوعی دستاورد سال 90 برای من بود.

شما را به مطالعه کتب محمد جعفر مصفا توصیه کردم. این توصیه را برای چندمین بار تکرار می کنم.

سال 91 نیز گرچه زمستان سختی برای من داشت، سالی بسیار نیکو و پربار بود. چرا؟ به این علت که با دو تن از روشن بینان همنشین و مأنوس بودم.

کریشنا مورتی  و  اکهارت تُله

با کریشنا مورتی از طریق آثار مصفا آشنا شدم و اکهارت تله را یکی از بازدید کنندگان عزیز این وبلاگ در یک تماس تلفنی معرفی کرد. خداوند را شاکرم که پس از مطالعه کتب گرانسگ مصفا، موفق به مطالعه برخی کتب کریشنا مورتی و اکهارت تله شدم.

جمله سال قبل خود را تکرار می کنم: اگر هنوز رمقی در شما باقی است، برای خود کاری کنید!

متن زیر را به تازگی به دختر و پسر نوجوانم دادم و از آن ها خواستم آن را به دیوار اتاقشان نصب کنند و هر روز از نظر بگذرانند و در آن تأمل کنند تا نوبت درک آن برسد. شما نیز این کار را برای خود انجام دهید تا در مطالعه کتب مربوط به روشن بینی آمادگی بیشتری داشته باشید و پرهای پروازتان تواناتر شوند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

من نمی دانم حقیقت وجود من چیست اما می دانم که چه چیزهایی نیستم:
من، بدن خاکیم نیستم.         من، اندامم نیستم.         من، قیافه ام نیستم.
من، در آئینه خود را نمی‌بینم.     بلکه ظاهر بدنم را می‌بینم.
با مرگ، جسمم را رها می‌کنم و به سطح برتری از آگاهی می‌رسم.
من، لحن صدا و آوازم نیستم.
من، القاب و عناوینم نیستم.    من، شهرت، مقبولیّت و اعتبار اجتماعیم نیستم.
من، ارتباطات خانوادگیم نیستم.
من، انعکاس اعمال و رفتارم در آیینهء ذهن دیگران نیستم
من، برداشت و دریافت دیگران از ظاهر بدنم نیستم
من، دارئی‌ها و اموالم نیستم.    من، دستاوردهای زندگیم نیستم.    من، پیروزی‌ها و شکست‌هایم نیستم.
من، حرفه و تخصصم نیستم.
من عناوین اعتباری و نسبی از قبیل پدر، مادر، خواهر، برادر، فرزند، دانش آموز، دانشجو، کارمند، کارگر، ایرانی، مسلمان، شیعه، تهرانی، اصفهانی، فارس، ترک و ... نیستم.
من، در مکان نیستم. بدن من مکان‌مند است و من، به بدنم آگاهی و علم حضوری دارم. از آنجا که دنیا را از کانال بدنم ادراک می کنم، درک مکان برای من ایجاد می‌شود.
من، در زمان نیستم. زمان حاصل مقایسه‌ای است که بین چهره های مختلف جهان در ذهن روی می‌دهد. جهان یک سیال بی آغاز و بی پایان است.
من، احساساتم از قبیل خشم، ترس، ناراحتی، خوشحالی، نشاط، حسادت، خیرخواهی، و ... نیستم.
من، امیال و آرزوهایم نیستم.
من، مالک بدنم نیستم. پس مالک هیچ چیز جز انتخاب‌های خودم نیستم.
من، از دیگران و محیط اطرافم جز درکی اندک، چیزی نمی‌فهمم. پس دیگران نیز جز درک اندکی از من ندارند و قضاوت ایشان نشان دهندهء درک آن ها است نه حقیقت من.
من، جلوه‌ای از حیات و آگاهی کل هستم. حقیقت وجود من بی رنگ و بی نشان است.